شنیدن افسانه های شفق قطبی و داستانهایی که از هزاران سال پیش، حتی از دوران وایکینگها به جا مانده، یکی از جذابیتهای این پدیده طبیعی است که در کنار تماشای آن در آسمان، عجیب به دل گردشگران و طرفداران شفق شمالی میچسبد.
شفق قطبی (به انگلیسی Aurora)، یکی از عجایب طبیعی هفتگانه جهان، پدیدهای است که قبایل سرخپوست کانادایی به آن «رقص ارواح» میگویند و داستانهای بسیاری برای تعریفکردن در مورد آن دارند.
به لوکیشنهای محبوب تماشای شفق قطبی که پا بگذارید، هر کدام افسانه و داستانی برای گفتن دارند، در مورمانسک روسیه، برایتان از افسانههای پیشگویی جنگ در زمان ظهور شفق شمالی میگویند و در فنلاند، افسانه روباه آتشین با دم سفید و پشمالوپیش، شنیدنی است.
در تور شفق قطبی بامبو اکوتور، این فرصت را خواهید داشت که ضمن پاسخ به این سوال که شفق قطبی چیست؟ افسانه های شفق قطبی را از زبان مردم محلی مورمانسک روسیه بشونید و غرق در زیبایی شفق قطبی شوید.
اما در ادامه ۱۰ مورد از معروفترین و البته عجیب ترین افسانه های شفق قطبی را با هم مروو میکنیم و بیشتر با داستانهای قدیمی و اساطیر مردم در مناطق شمالگان آشنا میشویم.
افسانه های شفق قطبی در مناطق مختلف
افسانه شفق قطبی وایکینگها
یکی از معروفترین افسانه های شفق قطبی، مربوط به وایکینگها است؛ جنگجویان معروف و شجاعی که فیلمهای بسیاری درباره جنگها و سرنوشتشان ساخته شده است. وایکینگها نورهای شفق قطبی را مقدس میدانستند و به خدایان و جنگجویان خود ربط میدادند. آنها معتقد بودند که این نور، جنگجویان کشته شده را به سمت اودین، خدای خدایان و فرمانروای آسگارد، هدایت میکند و آنها را به والهالا (Valhalla)، یعنی بهشت جنگجویان و جایی که اودین زندگی میکرد، میرساند.
طبق افسانه وایگینگها، جنگجویان زن زرهپوش و سوار بر اسب، به نام والکیری (Valkyries) وظیفه داشتند جنگجویان منتخب خدای اودین را به والهالا (بهشت) هدایت کنند و این شفقهای قطبی در واقع بازتاب نور از زره والکیریها است.
در داستانهای دیگری که از وایکینگها به جا مانده، شفق قطبی را «پل بایفراست» (Bifröst) میدانند. در اساطیر نورس، بایفراست یک پل رنگینکمان سوزانی است که بین زمین (یا میدگارد) و آسگارد (قلمرو خدایان) کشیده شده است و شفق قطبی همان پلی است که جنگجویان را به خانه ابدیشان راهنمایی میکند.
افسانه شفق قطبی در میان سامیها
برخلاف وایکینگها که ظاهرشدن شفق قطبی در آسمان را جشن میگرفتند، باقی مردم اسکاندیناوی مانند سامیها از این نورهای رنگی میترسیدند و افسانهها و داستانهای دیگری در مورد آن تعریف میکردند.
برای سامیها، مردم بومی فینو اوگریک شمال اسکاندیناوی، نورهای شفق قطبی نهتنها نشانه قهرمانی و شجاعت نبود، بلکه ظهور شفق شمالی یک فال بد بود. سامیها فکر میکردند شفق قطبی روح مردگان است و نباید در مورد شفق شمالی صحبت کرد. همچنین، سوت زدن یا آواز خواندن در زیر نورهای شمالی را خطرناک میدانستند و معتقد بودند اگر این نورها از حضور آدمها مطلع شوند، میتوانند پایین بیایند و شما را به آسمان ببرند، یا حتی سرتان را تکه تکه کنند!
امروزه بسیاری از مردم اسکاندیناوی، زمانی که شفق شمالی آسمان را روشن میکند، در خانه میمانند تا در امان باشند.
افسانه شفق قطبی در میان فنلاندیها
افسانه های شفق قطبی در فنلاند به روباههای قطبی برمیگردد. این افسانه به «رقص روباه آتشین» معروف است و مردم فنلاند شفق قطبی را با نام «Revontulet»، به معنای روباه آتشین، میشناسند. مردم این مناطق در زمانهای گذشته معتقد بودند که علت ایجاد شفق قطبی، روباههای قطبی هستند. این روباهها زمانی که با سرعت زیاد در آسمان میدوند، دمهای بزرگ و پشمیشان به کوهها برخورد میکند و با ایجاد جرقه، آسمان شب را روشن میکند.
نسخه مشابهی از این داستان میگوید که روباههای آتشین در حالی که میدویدند، دم آنها دانههای برف را به آسمان میبرد و با جذب نور ماه، شفق شمالی ایجاد میشد. از دیدگاه آنها، شفق تنها در زمستان اتفاق میافتاد؛ زیرا زمین فقط در زمستان پوشیده از برف بود.
افسانه شفق قطبی ژاپنیها
ژاپن از آن دست کشورهایی است که شفق قطبی بهندرت در آن اتفاق میافتد و ظهور نورهای رنگی در آسمان نشان خیر، برکت و خوشبختی برای مردم ژاپن است. مردم ژاپن معتقد بودند اگر زوجی زیر آسمان نورهای شمالی قرار بگیرند و با هم دعا کنند، خوشبختی و برکت به زندگیشان سرازیر میشود.
داستانهای مشابهی در مورد شفق قطبی در ژاپن وجود دارد که میگوید کودکی که زیر نور شفقهای قطبی متولد شود، همیشه خوشحال و شاد خواهد بود؛ یا افسانه قدیمی آسیایی دیگری میگوید که اگر شخصی شفق شمالی را دیده باشد، تا پایان عمر با خوشی زندگی خواهد کرد.
افسانه شفق قطبی و روح سرخپوستان آمریکایی
در اکثر افسانه های شفق قطبی که از قبایل آمریکای شمالی باقی مانده، شفق قطبی روح اجدادی است که از دنیا رفتهاند، یا گاهی این نورهای رنگی را ارواح حیواناتی میدانستند که قبلاً شکار کردهاند.
در یکی از این افسانهها، شفق قطبی مشعلی است که ارواح مردگان به دست دارند و این نور آنها را از بالای پرتگاهها به سمت سرزمین نور و روشنایی هدایت میکند. به اعتقاد آنها، شفق های قطبی با درآوردن صدای سوت میخواهند با انسانها روی زمین ارتباط برقرار کنند و افراد میتوانند با زمزمه پاسخ آنها را بدهند. حتی اسکیموها ادعا میکردند که میتوانند شفق قطبی را احضار و با بستگان مرده خود صحبت کنند.
گروهی دیگر از سرخپوستان بومی آمریکای شمالی شفق قطبی را آتشی میدانستند که ارواح نیاکانشان در آسمان روشن کردهاند تا با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. آنها حتی شفق را روح جنگجویانی میدیدند که بعد از مرگ مشغول رقص و پایکوبیاند. به همین دلیل، هرگاه شفقهای قطبی در آسمان ظاهر میشد، سرخپوستان شروع به دعا میکردند و از ارواح نیاکانشان کمک میخواستند.
افسانه شفق قطبی و فال بد برای بومیهای آمریکا
در حالی که برخی از قبایل سرخپوستها به شفق قطبی احترام میگذاشتند، گروهی دیگر این نورهای رنگی آسمان را بد شئون و شیطانی میدانستند.
سرخپوستان دشت بزرگ آمریکا معتقد بودند که این نورها انعکاس شعله آتشی بزرگ و غولپیکر است، اما نه آتشی از سمت خدایان! به باور آنها این آتش توسط قبایل شمالی برای پختن دشمنان در دیگهای بزرگ آماده شده است؛ داستانی که رعب و وحشت را در دل همه سرخپوستها میانداخت.
در جایی دیگر در ویسکانسین، ایالتی در غرب میانه ایالات متحده، سرخپوستها فکر میکردند که شفقها، ارواح ناآرام دشمنان هستند که برای انتقام آمدهاند و ظهور شفق قطبی، پیام آور طاعون و جنگ بود.
افسانه شفق قطبی در میان یونانیها
افسانه های شفق قطبی در یونان، به الهه سپیده دم یا ائوس (Eos) برمیگردد. به عقیده آنها شفق قطبی، نشاندهنده شروع یک روز جدید و روشنایی سپیدهدم است که از سمت شمال به آسمان میتابد. شروعی دوباره و امید به آینده و روشنایی، همگی مفاهیم و حسهایی بود که یونانیها با دیدن شفق قطبی به یاد آن میافتند. در داستانهای مشابه آمده که یونانیان معتقد بودند شفق قطبی به نام «آرورا»، خواهر خدایان هلیوس و سلین، به ترتیب خدایان خورشید و ماه است. وظیفه آرورا این است که با ارابه رنگارنگ خود در آسمان بدود و خواهر و برادرش را از طلوع یک روز جدید باخبر کند.
افسانه شفق قطبی درمیان اسکیموها
افسانه اسکیموها درباره شفق قطبی کمی ترسناک است! برخی از اسکیموهای گرینلند، شفق قطبی را روح کودکان مرده یا کشته شدهای میدانند که با کودکان دیگر در آسمان در حال توپ بازی هستند. یا اسکیموهای پوینت بارو کسانی بودند که از شفق شمالی میترسیدند و برای محافظت از خود چاقو حمل میکردند!
آنها بر این باور بودند که نباید به شفق قطبی توهین کرد و باید مراقب بود؛ زیرا این ارواح شبحمانند میتوانند آبوهوا را کنترل کنند و تغییر دهند.
افسانه شفق قطبی از نظر قبایل کانادایی
در کانادا قبیلهای سرخپوستی به نام کری (Cree) وجود داشت که اعتقاد قوی به «دایره زندگی» داشتند؛ جهانبینی که به ارتباط متقابل بین انسان و طبیعت اشاره میکند و سلامتی و شادی انسان را در گرو داشتن یک زندگی متعادل با طبیعت میبیند. در باور دایره زندگی همه چیز به هم مرتبط است و پدیدههای طبیعی بسیار مقدس و ارزشمندند.
مردمان قبیله کری معتقد بودند که نورهای شفق قطبی، راهی برای ارتباط با اجدادشان و صحبت کردن با آنها است و در واقع این روح آنها است که این مشعلهای رنگی را در آسمان به دست گرفتهاند. به عقیده آنها، زمانی که سگها در مقابل شفق قطبی واق واق میکنند، در واقع روح صاحبان و همراهان قدیمی خود را میبینند و میخواهند با آن ارتباط برقرار کنند.
افسانه شفق قطبی در میان روسها
افسانه های شفق قطبی در روسیه به جنگ و پیشبینی وقوع اتفاقی بد برمیگردد. شفق قطبی در روسیه و برخی از کشورهای اروپای شمالی اغلب به رنگ قرمز دیده میشود و مردم معتقد بودند که ظاهر شدن شفق قطبی نشانهای از وقوع جنگ یا بلایای طبیعی است. به همین دلیل، ظهور شفق قطبی برای مردم روسیه مانند یک هشدار از سوی طبیعت بوده و برای امنیت و سلامت خود دعا میکردند.
جالب است بدانید، چند هفته قبل از شروع انقلاب فرانسه، شفق قطبی قرمز رنگی آسمان انگلستان و اسکاتلند را روشن کرد و مردم محلی وقوع یک جنگ و درگیری بزرگ را پیشبینی کرده بودند. به عقیده آنها این نورهای قرمز رنگ یعنی ارتشهای بزرگی در آسمان در حال جنگ هستند!
برای آشنایی بیشتر با شهر مورمانسک روسیه، یکی از بهترین مقاصد برای مشاهده شفق قطبی و کشف جاذبههای دیدنی آن، پیشنهاد میکنیم «راهنمای سفر به شهر مورمانسک + 7 جاذبهی دیدنی مورمانسک» را مطالعه کنید.
روایت افسانه های شفق قطبی با بامبو اکوتور
در تور شفق قطبی مورمانسک بامبو اکوتور، با هم به تماشای شفق قطبی مینشینیم و از داستانها و افسانه های شفق قطبی در روسیه، فنلاند و سرخپوستهای آمریکایی میگوییم. در تور شفق قطبی بامبو اکوتور که در بهترین زمان دیدن شفق قطبی، یعنی دی و بهمن ماه، برگزار میشود، شانس شما برای دیدن نورهای سبز، زرد و آبی در آسمان شب بسیار زیاد است و در کنار آن میتوانید از تفریحات هیجانانگیزی مانند سورتمهسواری با سگهای هاسکی، اسنوموبیل سواری حرفهای در کوههای روسیه، بازدید از شهر Kirovsk، دهکده یخی و البته اقامت در ایگلوهای شیشهای لذت ببرید.
شما درباره افسانه های شفق قطبی چه فکری میکنید؟ آیا برای شما هم شفق قطبی مانند افسانههای سرخپوستها مانند روح مردگان ترسناک است یا آن را مثل روباه قطبی و زیبایی میبینید که در آسمان شب به سمت صبح میدود؟